پرسشها و پاسخهایی کوتاه دربارهٔ اسلام حقیقی
۱ـ دین مهمتر است یا اخلاق و انسانیت؟
چنین پرسشی وقتی مطرح میشود که تعریف ما از دین، پیروی از فرد یا فرقهای خاص باشد؛ در حالی که دین معنایی جز زندگی بر مبنای حساب و کتابی مشخص و درست ندارد و اساساً کسی را نمیتوان یافت که دین نداشته باشد. حتی کسانی که خدا را قبول ندارند یا به هیچیک از ادیان اهمیت نمیدهند هم به هر حال مبنایی را برای زندگی خود انتخاب کردهاند. پس مهم این است که روش بهتری را برای زندگی انتخاب کنیم و دربارهٔ دین که جهتگیری زندگی و رفتارهای ما را تعیین میکند سهلانگار نباشیم.
اگر منظور از پرسش این است که آیا انسانیت و اخلاق اهمیت بیشتری دارد یا وابسته بودن به آیین و فرقهای خاص، قطعاً پاسخ این است که اخلاق و انسانیت بسیار مهمتر است، ولی بهشرطی میتوانیم از اخلاقمداری خود مطمئن باشیم که علاوه بر مهربانی و خوشرویی و مانند آن، به حقایق مهمی که از آنها آگاهی پیدا میکنیم نیز احترام بگذاریم و هیچ حقیقتی را نادیده نگیریم.
پس اگر با سخن و موعظه درستی مواجه شویم و آن را نادیده بگیریم و انکار کنیم، رفتاری غیراخلاقی انجام دادهایم و اگر احتمال دهیم خالق هستی برای ما هدف و برنامهای نجاتبخش در نظر گرفته است، بیتوجهی به آن، زشتترین ناسپاسی و بیاخلاقی بهشمار میآید.
توضیحات بیشتر
اگر منظور از پرسش این است که آیا انسانیت و اخلاق اهمیت بیشتری دارد یا وابسته بودن به آیین و فرقهای خاص، قطعاً پاسخ این است که اخلاق و انسانیت بسیار مهمتر است، ولی بهشرطی میتوانیم از اخلاقمداری خود مطمئن باشیم که علاوه بر مهربانی و خوشرویی و مانند آن، به حقایق مهمی که از آنها آگاهی پیدا میکنیم نیز احترام بگذاریم و هیچ حقیقتی را نادیده نگیریم.
پس اگر با سخن و موعظه درستی مواجه شویم و آن را نادیده بگیریم و انکار کنیم، رفتاری غیراخلاقی انجام دادهایم و اگر احتمال دهیم خالق هستی برای ما هدف و برنامهای نجاتبخش در نظر گرفته است، بیتوجهی به آن، زشتترین ناسپاسی و بیاخلاقی بهشمار میآید.
توضیحات بیشتر
۲ـ بهترین دین کدام دین است؟
هر کسی دین خودش را بهترین روش زندگی میداند. حتی آنها که معتقدند بهجای این حرفها باید به مسائل دیگری اهمیت داد، در بهتر بودن مبنایشان تردیدی ندارند. در این میان اگر کسی بخواهد با رها شدن از بند تقلید و عادت و تبلیغات، آگاهانه دینی را انتخاب کند، با هزاران مکتب روبرو میشود که هر یک، دهها دلیل بر برتری خود ارائه میدهد.
در این شرایط نه کسی فرصت دارد به بررسی این همه مکتب بپردازد و نه اگر این مسیر را آغاز کند، پایانی برای بحث و جدلهای مرتبط با هر دلیل خواهد یافت؛ اما در همهٔ این استدلالها یک نکتهٔ مشترک وجود دارد که با دقت به آن میتوان بهترین مبنای زندگی را بهدست آورد:
تلاش همهٔ مکاتب برای هماهنگ نشان دادن خود با عقل و وجدان انسانی، قطعاً به این معناست که مبنایی بهتر و مطمئنتر از انسانیت، سراغ ندارند.
توضیحات بیشتر
در این شرایط نه کسی فرصت دارد به بررسی این همه مکتب بپردازد و نه اگر این مسیر را آغاز کند، پایانی برای بحث و جدلهای مرتبط با هر دلیل خواهد یافت؛ اما در همهٔ این استدلالها یک نکتهٔ مشترک وجود دارد که با دقت به آن میتوان بهترین مبنای زندگی را بهدست آورد:
تلاش همهٔ مکاتب برای هماهنگ نشان دادن خود با عقل و وجدان انسانی، قطعاً به این معناست که مبنایی بهتر و مطمئنتر از انسانیت، سراغ ندارند.
توضیحات بیشتر
۳ـ آیا عقل انسان میتواند راه درست زندگی را تشخیص دهد؟
مهمترین مانع در برابر زندگی عاقلانه و دینداری درست، تصور اشتباهی است که دربارهٔ ناقص بودن عقل وجود دارد و اراده و شهامت لازم را برای تکیه بر خرد انسانی از افراد میگیرد و آنان را در برابر ترویجکنندگان خرافات خلع سلاح میکند.
برای رهایی از این دام باید توجه داشت که تنها معیاری که با آن میتوانیم درست و غلط را تشخیص دهیم، عقل و وجدان انسانی است و اگر آن را ناقص و غیر قابل اعتماد بدانیم، هیچ چیزی، ازجمله موضوعاتی چون خدا و فرستادگانش، قابل بررسی و باورکردنی نخواهد بود.
جالب اینجاست که حتی کسانی که از ناقص بودن عقل سخن میگویند نیز برای نشان دادن درستی ادعایشان استدلال عقلی میآورند و فراوانی خطا در اندیشههای بشر را دلیلی بر نامطمئن بودن عقل میدانند؛ غافل از اینکه وجود این اشتباهات، دلیلی بر ضرورت تکیه بهتر و بیشتر بر عقل است.
آنچه ناقص و محدود است، آگاهیهای ماست و تنها چاره برای بهدست آوردن اطلاعات درست، بهرهگیری از خرد انسانی برای شنیدن سخنان متفاوت و انتخاب بهترینها و شناسایی منابع مطمئن آگاهی و تبعیت از چیزی است که عقل، پیروی از آن را لازم میداند.
توضیحات بیشتر
برای رهایی از این دام باید توجه داشت که تنها معیاری که با آن میتوانیم درست و غلط را تشخیص دهیم، عقل و وجدان انسانی است و اگر آن را ناقص و غیر قابل اعتماد بدانیم، هیچ چیزی، ازجمله موضوعاتی چون خدا و فرستادگانش، قابل بررسی و باورکردنی نخواهد بود.
جالب اینجاست که حتی کسانی که از ناقص بودن عقل سخن میگویند نیز برای نشان دادن درستی ادعایشان استدلال عقلی میآورند و فراوانی خطا در اندیشههای بشر را دلیلی بر نامطمئن بودن عقل میدانند؛ غافل از اینکه وجود این اشتباهات، دلیلی بر ضرورت تکیه بهتر و بیشتر بر عقل است.
آنچه ناقص و محدود است، آگاهیهای ماست و تنها چاره برای بهدست آوردن اطلاعات درست، بهرهگیری از خرد انسانی برای شنیدن سخنان متفاوت و انتخاب بهترینها و شناسایی منابع مطمئن آگاهی و تبعیت از چیزی است که عقل، پیروی از آن را لازم میداند.
توضیحات بیشتر
۴ـ چگونه باورهای درست را از خرافات تشخیص دهیم؟
اگرچه پذیرش ارزش و اعتبار عقل، شرط اساسی برای پیمودن راه انسانیت است، اما با این مقدار، مسیر خردورزی آشکار و هموار نمیشود. زیرا ابهامها و اشتباهات معمولاً بیش از آنکه دربارهٔ خود عقل باشد درباره تعریف و تشخیص بیعقلی و خرافهپرستی است.
عدهای گزارههای ناسازگار با باورهای دینی خود را خرافه میدانند؛ جماعتی هر آنچه در دسترس تجربه حسی نباشد را با چوب خرافات میرانند؛ گروهی دیگر طرفداران هر مطلب عجیبی را خرافاتی مینامند و برخی میگویند خرافهپرستی یعنی پذیرش باورهای نادرست.
اما هیچیک از این تعاریف دقیق نیست. چرا که پیروان انحصارطلبانهترین مکاتب نیز ناچارند باورهایی متفاوت را بهرسمیت بشناسند. همانگونه که مادیگراترین افراد نیز واقعیتهایی را پذیرفتهاند که زمانی آن را نامعقول و عجیب و نادرست میدانستند.
همین نکته نشان میدهد خرافاتی بودن تعریفی جز اکتفا به برداشتها و دانستهها و بیتوجهی به نقدها و دلایل مخالف ندارد و کسی که به این راز پی برده باشد، عقلانیت را نه در دور بودن از خطا بلکه در تلاش برای بیشتر دانستن و بهتر زندگی کردن جستجو میکند.
توضیحات بیشتر
عدهای گزارههای ناسازگار با باورهای دینی خود را خرافه میدانند؛ جماعتی هر آنچه در دسترس تجربه حسی نباشد را با چوب خرافات میرانند؛ گروهی دیگر طرفداران هر مطلب عجیبی را خرافاتی مینامند و برخی میگویند خرافهپرستی یعنی پذیرش باورهای نادرست.
اما هیچیک از این تعاریف دقیق نیست. چرا که پیروان انحصارطلبانهترین مکاتب نیز ناچارند باورهایی متفاوت را بهرسمیت بشناسند. همانگونه که مادیگراترین افراد نیز واقعیتهایی را پذیرفتهاند که زمانی آن را نامعقول و عجیب و نادرست میدانستند.
همین نکته نشان میدهد خرافاتی بودن تعریفی جز اکتفا به برداشتها و دانستهها و بیتوجهی به نقدها و دلایل مخالف ندارد و کسی که به این راز پی برده باشد، عقلانیت را نه در دور بودن از خطا بلکه در تلاش برای بیشتر دانستن و بهتر زندگی کردن جستجو میکند.
توضیحات بیشتر
۵ـ راه نجات از عشق و ایمانهای کورکورانه چیست؟
دشواری زندگی درست و عاقلانه فقط به اینخاطر نیست که گرایشهای پست و حیوانی ما را از تن دادن به حکم عقل باز میدارد؛ بلکه علاوه بر آن، گاهی تمایلاتی شورانگیز و احساساتی متعالی ناچارمان میکند میان عقل و عشق یکی را برگزینیم.
این دشواری وقتی بیشتر میشود که بدانیم تنها ایمان راسخ است که میتواند انسان را از سرگردانی در برابر انبوه اختلاف نظرها بیرون آورد و بدون جاذبهٔ شیفتگی و دلدادگی، همواره بار شک و تردید بر روح و روان آدمی سنگینی و حرکت او را کند میکند.
گرچه در آرامشبخشی ایمان و شورآفرینی عشق تردیدی نیست و این همه خوبی را نباید نادیده گرفت، ولی توجه به فراوانی ایمانهای مخرّب و آسیب عشقهای کور، چارهای جز مقدّم و حاکم ساختن خرد انسانی بر هر حسّ و گرایشی باقی نمیگذارد.
راه نجات این است که عشق و ایمانِ بیقید و شرط را فقط شایستهٔ حقیقت مطلقی بدانیم که فعلاً در دسترس ما نیست. با این نگاه، اختلافات را فرصتی برای نزدیک شدن به آن مقصود دلربا بهحساب میآوریم و به چیزی که میفهمیم تکیه و در دیگر امور سکوت میکنیم.
توضیحات بیشتر
این دشواری وقتی بیشتر میشود که بدانیم تنها ایمان راسخ است که میتواند انسان را از سرگردانی در برابر انبوه اختلاف نظرها بیرون آورد و بدون جاذبهٔ شیفتگی و دلدادگی، همواره بار شک و تردید بر روح و روان آدمی سنگینی و حرکت او را کند میکند.
گرچه در آرامشبخشی ایمان و شورآفرینی عشق تردیدی نیست و این همه خوبی را نباید نادیده گرفت، ولی توجه به فراوانی ایمانهای مخرّب و آسیب عشقهای کور، چارهای جز مقدّم و حاکم ساختن خرد انسانی بر هر حسّ و گرایشی باقی نمیگذارد.
راه نجات این است که عشق و ایمانِ بیقید و شرط را فقط شایستهٔ حقیقت مطلقی بدانیم که فعلاً در دسترس ما نیست. با این نگاه، اختلافات را فرصتی برای نزدیک شدن به آن مقصود دلربا بهحساب میآوریم و به چیزی که میفهمیم تکیه و در دیگر امور سکوت میکنیم.
توضیحات بیشتر
۶ـ چرا باید وقت خود را صرف مسائلی کنیم که در دسترس علم انسان نیست؟
پیشرفت شتابان علوم تجربی در کنار خدمات فراوانش، بسیاری را به این نتیجه رسانده است که فقط به امور محسوس و قابل اندازهگیری اعتماد داشته باشند و هر آنچه در این تعریف نگنجد را بیفایده و پایینتر از حدی بدانند که بتوان آن را دانش نامید.
این در حالی است که خود این سخن، هیچیک از معیارهایی که بر آن تأکید میکند را در بر ندارد و روشهایی که بسیاری از باورهای نادرست را کنار زد و پیشرفت و رفاه را برای بخشی از انسانها به ارمغان آورد، اندیشههایی بیرون از چهارچوب دانشهای تجربی بود.
این، مادی یا غیرمادی بودن یک موضوع نیست که آن را شایسته اعتماد قرار میدهد، بلکه مهم، استدلالی است که به سود یا زیان هر دیدگاه ارائه و در داوری خرد جمعی پذیرفته یا رد میشود. لذا نادیده گرفتن امور ماورائی بدون بررسی دلایل آنها مبنایی جز ظاهربینی ندارد.
البته هر مسئلهای ارزش و اهمیت لازم برای بررسی و وقتگذاری را ندارد، ولی موضوعاتی چون پدیدآورنده هستی، معنای زندگی و سرنوشت ابدی انسان بهاندازهای سرنوشتساز است که هیچ عقل سلیمی اجازه نادیده گرفتن کمترین احتمال درباره آن را نیز نمیدهد.
توضیحات بیشتر
این در حالی است که خود این سخن، هیچیک از معیارهایی که بر آن تأکید میکند را در بر ندارد و روشهایی که بسیاری از باورهای نادرست را کنار زد و پیشرفت و رفاه را برای بخشی از انسانها به ارمغان آورد، اندیشههایی بیرون از چهارچوب دانشهای تجربی بود.
این، مادی یا غیرمادی بودن یک موضوع نیست که آن را شایسته اعتماد قرار میدهد، بلکه مهم، استدلالی است که به سود یا زیان هر دیدگاه ارائه و در داوری خرد جمعی پذیرفته یا رد میشود. لذا نادیده گرفتن امور ماورائی بدون بررسی دلایل آنها مبنایی جز ظاهربینی ندارد.
البته هر مسئلهای ارزش و اهمیت لازم برای بررسی و وقتگذاری را ندارد، ولی موضوعاتی چون پدیدآورنده هستی، معنای زندگی و سرنوشت ابدی انسان بهاندازهای سرنوشتساز است که هیچ عقل سلیمی اجازه نادیده گرفتن کمترین احتمال درباره آن را نیز نمیدهد.
توضیحات بیشتر
۷ـ روشنترین دلیل برای اطمینان از وجود خدا چیست؟
پس از معتبر شمردن اندیشهٔ انسان، مهمترین موضوعی که باید به بررسی آن پرداخت، خدا بهعنوان پدیدآورنده و تدبیرکنندهٔ هستی است و با توجه به تأثیر فراوانی که این باور بر نگاه و شیوهٔ زندگی آدمی دارد، سهلانگاری و زودباوری در پذیرش یا انکار آن عاقلانه نیست.
اگرچه برهانهای متعددی برای تبیین این اندیشه ارائه شده و از استدلالهای فلسفی گرفته تا استناد به فطرت انسانی یا راهنمایی قدیسان را مبنای خداباوری دانستهاند، ولی مواجه شدن با نقد این دلایل، بحثها و ابهامهایی را پدید میآورد که بهآسانی پایان نمیپذیرد.
اما اگر بهجای جستجوی آفریدگاری انسانوار در کنار یا بالاتر از دیگر موجودات، به روشنترین حقیقتی که میشناسیم یعنی به مفهوم وجود و بینیاز بودنش از تکیهگاهی بیرون از خودش دقت کنیم، خدا را آشکارتر از هر چیزی همهجا و حتی در درونمان خواهیم یافت.
برای این منظور کافی است به بدیهی بودن این نکته توجه کنیم که مجموعهٔ در بر گیرندهٔ همهٔ واقعیتهای هستی، وجود و کمالاتش را از غیر خودش نمیگیرد و این خودکفایی جز با برخورداری از کمال بیانتها ممکن نیست؛ پس تردیدی در وجود حقیقتی بینیاز باقی نمیماند.
توضیحات بیشتر
اگرچه برهانهای متعددی برای تبیین این اندیشه ارائه شده و از استدلالهای فلسفی گرفته تا استناد به فطرت انسانی یا راهنمایی قدیسان را مبنای خداباوری دانستهاند، ولی مواجه شدن با نقد این دلایل، بحثها و ابهامهایی را پدید میآورد که بهآسانی پایان نمیپذیرد.
اما اگر بهجای جستجوی آفریدگاری انسانوار در کنار یا بالاتر از دیگر موجودات، به روشنترین حقیقتی که میشناسیم یعنی به مفهوم وجود و بینیاز بودنش از تکیهگاهی بیرون از خودش دقت کنیم، خدا را آشکارتر از هر چیزی همهجا و حتی در درونمان خواهیم یافت.
برای این منظور کافی است به بدیهی بودن این نکته توجه کنیم که مجموعهٔ در بر گیرندهٔ همهٔ واقعیتهای هستی، وجود و کمالاتش را از غیر خودش نمیگیرد و این خودکفایی جز با برخورداری از کمال بیانتها ممکن نیست؛ پس تردیدی در وجود حقیقتی بینیاز باقی نمیماند.
توضیحات بیشتر
۸ـ آیا خدا انسان را آفریده یا انسان خدا را در ذهن خودش خلق کرده است؟
در طول تاریخ پر فراز و نشیب بشر، هزاران هزار خدا با تعاریف و ویژگیهایی گوناگون بهعنوان خالق و تدبیرکنندهٔ همه یا بخشی از هستی پرستیده شده و نزاعهای فراوانی برای اثبات هر یک از این خدایان و نفی معبودهای دیگر در گرفته است.
اگرچه گرایش به خداپرستی بر اندیشهای روشن و مشترک میان انسانها استوار است که هر پدیدهای را به عاملی برتر وابسته میداند، ولی چون ذهن انسان به حقیقت نامحدودی که برتر از همهٔ پدیدههاست راه پیدا نمیکند، تصورات خود را بهجای او قرار میدهد.
خدایی که به دست آدمی یا در ذهن او ساخته شده باشد، حتی اگر با برترین کمالات توصیف شود، باز هم مخلوقی نیازمند در کنار دیگر موجودات است که به آنها شباهت دارد و خرافاتی چون تجسّد، حلول، خسته شدن یا همکار و فرزند داشتن را تحمل میکند.
دلایل منطقی خداباوری بیش از آنکه بر اثبات موجودی بهعنوان پدیدآورندهٔ جهان تأکید داشته باشد، اهل فکر را به نفی هر آنچه مصداقی برای تکیهگاه هستی دانسته شود فرا میخواند و توجهها را به غیر قابل وصف بودن این حقیقت انکار ناپذیر جلب میکند.
توضیحات بیشتر
اگرچه گرایش به خداپرستی بر اندیشهای روشن و مشترک میان انسانها استوار است که هر پدیدهای را به عاملی برتر وابسته میداند، ولی چون ذهن انسان به حقیقت نامحدودی که برتر از همهٔ پدیدههاست راه پیدا نمیکند، تصورات خود را بهجای او قرار میدهد.
خدایی که به دست آدمی یا در ذهن او ساخته شده باشد، حتی اگر با برترین کمالات توصیف شود، باز هم مخلوقی نیازمند در کنار دیگر موجودات است که به آنها شباهت دارد و خرافاتی چون تجسّد، حلول، خسته شدن یا همکار و فرزند داشتن را تحمل میکند.
دلایل منطقی خداباوری بیش از آنکه بر اثبات موجودی بهعنوان پدیدآورندهٔ جهان تأکید داشته باشد، اهل فکر را به نفی هر آنچه مصداقی برای تکیهگاه هستی دانسته شود فرا میخواند و توجهها را به غیر قابل وصف بودن این حقیقت انکار ناپذیر جلب میکند.
توضیحات بیشتر
۹ـ چگونه مطمئن شویم خدا همچنان هست یا چند خدا وجود ندارد؟
بر اساس آنچه گذشت، دانستیم که در نگاه دقیقتر به خداشناسی، پدیدههای جهان بهجای آنکه دلیل وجود خدا باشند، نشانهٔ اویند؛ زیرا وقتی به خودکفایی و بینیازی کل هستی توجه کنیم، بدون هیچ واسطهای به کمال بیانتهایی پی میبریم که از هر پدیدهای قطعیتر است.
از این زاویه به هر چیزی مینگریم، بهخاطر بهرهمند بودنش از هستی، آن را جلوهای از همان حقیقت بیانتها مییابیم، ولی بهخاطر محدود و نیازمند بودن همهٔ موجوداتی که میشناسیم، در یافتن شباهت یا تعریفی که روزنهای را برای شناخت تکیهگاه وجود بگشاید ناکام میمانیم.
وقتی چنین حقیقت غیر قابل شناخت و در عین حال، غیر قابل انکاری را خدا بنامیم، اگرچه خالقی نامشخص داریم، ولی همیشه، همهجا و پیش از هر چیزی حضورش را حس میکنیم و حتی احتمال نبودن یا شباهتش به معمار و صنعتگری که از آفریدهاش جدا شده باشد را نامعقول میدانیم.
چنین خدایی از همهٔ کمالات و خوبیهای هستی برخوردار است، زیرا تمام آن ویژگیها با تکیه بر او تحقق مییابد؛ ولی جنس خوبی و کمالش با آنچه میشناسیم تفاوت دارد. او یگانه است، چون نامحدود بودنش جایی برای غیر او باقی نمیگذارد؛ ولی یکی بودنش از جنس عدد و رقم نیست.
توضیحات بیشتر
از این زاویه به هر چیزی مینگریم، بهخاطر بهرهمند بودنش از هستی، آن را جلوهای از همان حقیقت بیانتها مییابیم، ولی بهخاطر محدود و نیازمند بودن همهٔ موجوداتی که میشناسیم، در یافتن شباهت یا تعریفی که روزنهای را برای شناخت تکیهگاه وجود بگشاید ناکام میمانیم.
وقتی چنین حقیقت غیر قابل شناخت و در عین حال، غیر قابل انکاری را خدا بنامیم، اگرچه خالقی نامشخص داریم، ولی همیشه، همهجا و پیش از هر چیزی حضورش را حس میکنیم و حتی احتمال نبودن یا شباهتش به معمار و صنعتگری که از آفریدهاش جدا شده باشد را نامعقول میدانیم.
چنین خدایی از همهٔ کمالات و خوبیهای هستی برخوردار است، زیرا تمام آن ویژگیها با تکیه بر او تحقق مییابد؛ ولی جنس خوبی و کمالش با آنچه میشناسیم تفاوت دارد. او یگانه است، چون نامحدود بودنش جایی برای غیر او باقی نمیگذارد؛ ولی یکی بودنش از جنس عدد و رقم نیست.
توضیحات بیشتر
۱۰ـ چگونه میتوان با وجود این همه درد و رنج، به خدایی دانا و توانا باور داشت؟
وجود درد و رنج و بدی در جهان قابل انکار نیست. آنچه دربارهٔ نسبی یا عدمی بودن شرور گفته میشود نیز، حتی اگر گرهها و دشواریهایی را در ذهن فیلسوفان و متکلمان بر طرف سازد، چیزی از مشقّت قربانیان این واقعیتهای تلخ کم نمیکند.
با این حال، رنجآور بودن یک کار لزوماً بهمعنی نادرست بودن و نشاندهندهٔ نادانی یا ناتوانی انجامدهندهٔ آن نیست. زیرا هیچکس در درست بودن رفتاری دردناک، وقتی با هدف جلوگیری از رنجی بیشتر یا برای رسیدن به خیری ارزشمندتر انجام پذیرد، تردید ندارد.
اعتراضی که در برابر این استدلال مطرح میشود این است که شر رساندن اضطراری در جایی خوب است که امکان از بین بردن اساس رنج وجود نداشته باشد؛ ولی خدایی که دانا و توانای مطلق است، باید بتواند جهانی پدید آورد که خوبیهایش مستلزم این همه درد و بدی نباشد.
اما باید توجه داشت که ما از سویی با دلایلی منطقی به بینقص و دانا و توانا بودن خدا پی بردهایم و از سویی دیگر، دلیلی برای نفی این احتمال پیدا نمیکنیم که شاید خوبیهایی بینهایت ارزشمند در پیش باشد که جز با گذر از میان جهانی آمیخته با درد و رنج، دستیافتنی نیست.
توضیحات بیشتر
با این حال، رنجآور بودن یک کار لزوماً بهمعنی نادرست بودن و نشاندهندهٔ نادانی یا ناتوانی انجامدهندهٔ آن نیست. زیرا هیچکس در درست بودن رفتاری دردناک، وقتی با هدف جلوگیری از رنجی بیشتر یا برای رسیدن به خیری ارزشمندتر انجام پذیرد، تردید ندارد.
اعتراضی که در برابر این استدلال مطرح میشود این است که شر رساندن اضطراری در جایی خوب است که امکان از بین بردن اساس رنج وجود نداشته باشد؛ ولی خدایی که دانا و توانای مطلق است، باید بتواند جهانی پدید آورد که خوبیهایش مستلزم این همه درد و بدی نباشد.
اما باید توجه داشت که ما از سویی با دلایلی منطقی به بینقص و دانا و توانا بودن خدا پی بردهایم و از سویی دیگر، دلیلی برای نفی این احتمال پیدا نمیکنیم که شاید خوبیهایی بینهایت ارزشمند در پیش باشد که جز با گذر از میان جهانی آمیخته با درد و رنج، دستیافتنی نیست.
توضیحات بیشتر
۱۱ـ آیا با روشن شدن رازهای طبیعت، جایی برای خدا باقی میماند؟
برخی شواهد نشان میدهد ترس و جهل، از مهمترین عوامل باور بسیاری از گذشتگان به امور ماورائی و از جمله خدا بوده است. زیرا آنها بهخاطر بیاطلاعی از عوامل طبیعی حوادثی چون خسوف، طوفان و زلزله، چارهای جز این نمیدیدهاند که خدا یا خدایانی را بهعنوان منشأ و پناهگاه این پدیدهها در نظر بگیرند.
بر همین اساس با پیشرفت دانش و روشن شدن نقش فرایندهای طبیعی در این رخدادها، بهتدریج از قلمرو فرمانروایی مباحث الهیاتی کاسته شده و دامنهٔ قدرتنمایی علوم تجربی افزایش یافته است؛ تا جایی که بخش قابل توجهی از نسل جدید، کنار گذاشتن باورهای ماورائی را نشانهٔ رشد فکر و دانایی میدانند.
اما باید مراقب بود مخالفت با اندیشهای نادرست، ما را در دام خطایی دیگر گرفتار نکند. آری، خدای رخنهپوشی که فقط حفرههای دانش بشر را رفو میکند، خدایی موهوم و زاییدهٔ جهل است و باید دور افکنده شدنش را به فال نیک گرفت؛ اما
حقیقتی که با دلایل منطقی به وجودش پی بردیم، چنین خدایی نیست.
خدایی که او را بهعنوان تکیهگاه هستی و نه موجود یا عاملی در کنار دیگر عوامل تأثیرگذار گیتی شناختیم، خالق همهٔ علل پیدا و پنهان جهان است؛ لذا آشکار شدن رازهای طبیعت، نهتنها عرصه را بر او تنگ و وی را به عقبنشینی وادار نمیکند، بلکه گوشههایی دیگر از عظمت و علم بیپایانش را نمایان میسازد.
توضیحات بیشتر
بر همین اساس با پیشرفت دانش و روشن شدن نقش فرایندهای طبیعی در این رخدادها، بهتدریج از قلمرو فرمانروایی مباحث الهیاتی کاسته شده و دامنهٔ قدرتنمایی علوم تجربی افزایش یافته است؛ تا جایی که بخش قابل توجهی از نسل جدید، کنار گذاشتن باورهای ماورائی را نشانهٔ رشد فکر و دانایی میدانند.
اما باید مراقب بود مخالفت با اندیشهای نادرست، ما را در دام خطایی دیگر گرفتار نکند. آری، خدای رخنهپوشی که فقط حفرههای دانش بشر را رفو میکند، خدایی موهوم و زاییدهٔ جهل است و باید دور افکنده شدنش را به فال نیک گرفت؛ اما
حقیقتی که با دلایل منطقی به وجودش پی بردیم، چنین خدایی نیست.
خدایی که او را بهعنوان تکیهگاه هستی و نه موجود یا عاملی در کنار دیگر عوامل تأثیرگذار گیتی شناختیم، خالق همهٔ علل پیدا و پنهان جهان است؛ لذا آشکار شدن رازهای طبیعت، نهتنها عرصه را بر او تنگ و وی را به عقبنشینی وادار نمیکند، بلکه گوشههایی دیگر از عظمت و علم بیپایانش را نمایان میسازد.
توضیحات بیشتر
۱۲ـ آیا خدا در جزئیات مداخله میکند؟
برخی میگویند خدا بزرگتر از آن است که درگیر جزئیات باشد. آنها معتقدند خالق هستی با علم و قدرت بیانتهایش جهان را آفرید و آن را با قوانینی مشخص به حال خود رها کرد؛ پس بهتر است بهجای تلاش برای شناخت اراده و فرمان خدا، همین قوانین جاری و مؤثر را شناسایی و از آنها استفاده کنیم.
اکنون با پیشرفت دانش و روشن شدن ابعاد شگفتانگیز کیهان، صاحبان این اندیشه با اعتماد به نفسی بیشتر، ناچیز بودن انسان و حتی سیاره و منظومهای که آدمی در آن زندگی میکند را شاهدی بر نامعقول بودن دخالت آفریدگار در امور موجودی میدانند که در نظام آفرینش، ذرهای نیز بهحساب نمیآید.
مشکل چنین تفکری این است که خدا را شخصی خاص و جدا از مخلوقات و همچون صنعتگر یا پادشاهی در نظر میگیرد که در آسمان یا موقعیتی فراتر از کیهان قرار گرفته و از آنجا بعضی چیزها را کوچک و برخی را بزرگ میبیند و بر همین اساس، احاطه و اهتمامش نسبت به کلیات بیش از جزئیات است.
ولی ما خدا را از تکیهگاه بودنش برای مجموعهٔ هستی شناختیم و چنین حقیقت نامحدودی، خرد و کلان و کلی و جزئی برایش یکسان و احاطهاش بر تکتک اجزای جهان بهگونهای است که گویا فقط همان یک مخلوق را آفریده و آنچنان در درون هر ذره حضور و جریان دارد که باید نامی فراتر از مداخله برایش پیدا کرد.
توضیحات بیشتر
اکنون با پیشرفت دانش و روشن شدن ابعاد شگفتانگیز کیهان، صاحبان این اندیشه با اعتماد به نفسی بیشتر، ناچیز بودن انسان و حتی سیاره و منظومهای که آدمی در آن زندگی میکند را شاهدی بر نامعقول بودن دخالت آفریدگار در امور موجودی میدانند که در نظام آفرینش، ذرهای نیز بهحساب نمیآید.
مشکل چنین تفکری این است که خدا را شخصی خاص و جدا از مخلوقات و همچون صنعتگر یا پادشاهی در نظر میگیرد که در آسمان یا موقعیتی فراتر از کیهان قرار گرفته و از آنجا بعضی چیزها را کوچک و برخی را بزرگ میبیند و بر همین اساس، احاطه و اهتمامش نسبت به کلیات بیش از جزئیات است.
ولی ما خدا را از تکیهگاه بودنش برای مجموعهٔ هستی شناختیم و چنین حقیقت نامحدودی، خرد و کلان و کلی و جزئی برایش یکسان و احاطهاش بر تکتک اجزای جهان بهگونهای است که گویا فقط همان یک مخلوق را آفریده و آنچنان در درون هر ذره حضور و جریان دارد که باید نامی فراتر از مداخله برایش پیدا کرد.
توضیحات بیشتر
۱۳ـ آیا خدا با انسان سخن گفته و برای ما پیامی فرستاده است؟
بر اساس آنچه گذشت دانستیم تکیهگاه و خالق هستی، موجودی مشخص و جدا از مخلوقاتش نیست؛ بلکه او حقیقت نامحدودی است که در درون تکتک ذرات جهان، حضور و جریان دارد و همهٔ فرایندها و فعل و انفعالاتی که در اجزای خرد و کلان هستی رخ میدهد، با لطف و هستیبخشی اوست.
این نگاه متفاوت و دقیق به ما کمک میکند تا در برخورد با پرسش مهمی که دربارهٔ امکان و چگونگی سخن گفتن خدا با انسان مطرح میشود، از موانعی که دخالت او در مخلوقات را عجیب و نامعقول جلوه میداد عبور کنیم و جهتگیری و برنامهٔ در نظر گرفتهشده برای هر موجود را پیامی از سوی خدا بدانیم.
با دقت در قوانین و سنتهای جهان و آنچه در طبع جمادات، غریزهٔ حیوانات و ساختار وجودی آدمی موجب راهیابی، بقا و تکامل آنها میشود به این نتیجه میرسیم که چنین ویژگیهایی بر اساس شعوری مرموز از درون هستی به این موجودات بخشیده میشود و ما همین عامل ناشناخته را خدا مینامیم.
از این منظر، گرایشها و احساسات متعالی انسان و ارزشهایی چون حقیقتجویی، انصاف و عدالت که همگان با هر نژاد و سلیقه و مرامی آن را در درون خود مییابند و بدون احساس نیاز به هیچ دلیلی محترمش میشمرند نیز سخن و پیام خداست و اعتبار و ضمانتش را از همین پشتوانهٔ محکم بهدست میآورد.
توضیحات بیشتر
این نگاه متفاوت و دقیق به ما کمک میکند تا در برخورد با پرسش مهمی که دربارهٔ امکان و چگونگی سخن گفتن خدا با انسان مطرح میشود، از موانعی که دخالت او در مخلوقات را عجیب و نامعقول جلوه میداد عبور کنیم و جهتگیری و برنامهٔ در نظر گرفتهشده برای هر موجود را پیامی از سوی خدا بدانیم.
با دقت در قوانین و سنتهای جهان و آنچه در طبع جمادات، غریزهٔ حیوانات و ساختار وجودی آدمی موجب راهیابی، بقا و تکامل آنها میشود به این نتیجه میرسیم که چنین ویژگیهایی بر اساس شعوری مرموز از درون هستی به این موجودات بخشیده میشود و ما همین عامل ناشناخته را خدا مینامیم.
از این منظر، گرایشها و احساسات متعالی انسان و ارزشهایی چون حقیقتجویی، انصاف و عدالت که همگان با هر نژاد و سلیقه و مرامی آن را در درون خود مییابند و بدون احساس نیاز به هیچ دلیلی محترمش میشمرند نیز سخن و پیام خداست و اعتبار و ضمانتش را از همین پشتوانهٔ محکم بهدست میآورد.
توضیحات بیشتر
۱۴ـ آیا خدا پیام جداگانه و ویژهای برای انسان فرستاده است؟
آفریدگار مهربان از طریق عقل و وجدانمان با ما سخن گفته و پیشنیازهای گرایش به حقیقت و تشخیص نیک و بد را در نهاد ما قرار داده است؛ همانگونه که با در نظر گرفتن ویژگیهایی ذاتی در دیگر موجودات، برای آنها نیز پیامهایی ارسال کرده تا هر مخلوقی را در مسیر رسیدن به مقصود متناسب با خلقتش راهبری کند.
ولی از میان مواهب فراوانی که در این نظام شگفتانگیز برای بقا و کمال آدمی در نظر گرفته شده، میل نامحدود به دانایی از مهمترین رهیافتهایی است که مسیر وی را از دیگر آفریدهها متمایز میسازد و علاوه بر ارتقای کیفیت زیست انسانی، پرسشهایی اساسی را دربارهٔ فلسفه و هدف زندگی در ذهن او ایجاد میکند.
ویژگی مهم دیگری که مسیری متفاوت را برای رشد انسان فراهم میآورد، اختیار و ارادهٔ آزاد او در انتخاب گزینههایی است که میتواند سرنوشتش را تغییر دهد و بهجای هدفی از قبل تعریفشده، این فرصت را در اختیار او بگذارد که خودش، والاترین اهداف، یا پستترین سرانجامها را برای خود، برگزیند و آیندهای متفاوت را رقم بزند.
پیشبینی این دو خصوصیت در ساختار وجودی انسان، پیامی روشن در بر دارد و نشان میدهد پدیدآورنده و تدبیرکنندهٔ هستی، کمال ما را در شناخت هر چه بیشتر حقیقت قرار داده و از ما خواسته است با تکیه بر اراده و اختیار خود، در جستجوی معرفت باشیم و با شناسایی هدف و معنای زندگی، برای نزدیکتر شدن به آن تلاش کنیم.
توضیحات بیشتر
ولی از میان مواهب فراوانی که در این نظام شگفتانگیز برای بقا و کمال آدمی در نظر گرفته شده، میل نامحدود به دانایی از مهمترین رهیافتهایی است که مسیر وی را از دیگر آفریدهها متمایز میسازد و علاوه بر ارتقای کیفیت زیست انسانی، پرسشهایی اساسی را دربارهٔ فلسفه و هدف زندگی در ذهن او ایجاد میکند.
ویژگی مهم دیگری که مسیری متفاوت را برای رشد انسان فراهم میآورد، اختیار و ارادهٔ آزاد او در انتخاب گزینههایی است که میتواند سرنوشتش را تغییر دهد و بهجای هدفی از قبل تعریفشده، این فرصت را در اختیار او بگذارد که خودش، والاترین اهداف، یا پستترین سرانجامها را برای خود، برگزیند و آیندهای متفاوت را رقم بزند.
پیشبینی این دو خصوصیت در ساختار وجودی انسان، پیامی روشن در بر دارد و نشان میدهد پدیدآورنده و تدبیرکنندهٔ هستی، کمال ما را در شناخت هر چه بیشتر حقیقت قرار داده و از ما خواسته است با تکیه بر اراده و اختیار خود، در جستجوی معرفت باشیم و با شناسایی هدف و معنای زندگی، برای نزدیکتر شدن به آن تلاش کنیم.
توضیحات بیشتر
۱۵ـ پاسخ خدا به مهمترین پرسش انسان را چگونه بهدست آوریم؟
یکی از مهمترین موضوعاتی که از گذشتههای دور ذهنها را به خود مشغول ساخته، پرسش از فلسفه و معنای زندگی است؛ دغدغهای که پدید آمدنش از موهبتهای ویژهٔ نظام آفرینش به نوع بشر بهشمار میرود و توجه یا بیتوجهی به آن را میتوان همچون معیاری برای سنجش سطح انسانیت افراد یا سقوط آنها در زندگی پست حیوانی در نظر گرفت.
اما آیا خدایی که چنین پرسش عمیقی را در دسترس اندیشهٔ ما قرار داده، پاسخش را نیز در اختیارمان گذاشته است؟ بررسی مکاتب گوناگون ما را به این نتیجه میرساند که راه حل مشترکی برای این معما وجود ندارد و هر یک برای زندگی اهدافی متفاوت مثل رنج یا لذت، آینده یا اکنون، خود یا دیگران، رهایی یا بندگی و دانایی یا سرگشتگی را مطرح کردهاند.
این ابهام و اختلاف نظر نشان میدهد نظام آفرینش پاسخ این پرسش سرنوشتساز را بهصورتی روشن در اختیار همگان نگذاشته و رسیدن به آن را در گرو کسب آگاهیهایی بیشتر قرار داده است. اطلاعات لازم در این زمینه را باید با جستجو در گنجینهٔ دانش بشری بهدست آورد و از هر نکتهٔ مفید و آموزندهای که دیگران در این باره ارائه کردهاند، بهره برد.
در این بررسی، نخستین نکتهای که توجه هر جستجوگری را به خود جلب میکند، گزارشها و باورهای مشهوری است دربارهٔ افرادی خاص که خود را پیامبر خدا و دریافتکنندهٔ پاسخ او به پرسشهای بنیادین زندگی معرفی کردهاند. این ادعا به حدی بزرگ و مهم است که کمترین احتمال درست بودنش را نمیتوان نادیده گرفت و از کنارش بیاعتنا گذشت.
توضیحات بیشتر
اما آیا خدایی که چنین پرسش عمیقی را در دسترس اندیشهٔ ما قرار داده، پاسخش را نیز در اختیارمان گذاشته است؟ بررسی مکاتب گوناگون ما را به این نتیجه میرساند که راه حل مشترکی برای این معما وجود ندارد و هر یک برای زندگی اهدافی متفاوت مثل رنج یا لذت، آینده یا اکنون، خود یا دیگران، رهایی یا بندگی و دانایی یا سرگشتگی را مطرح کردهاند.
این ابهام و اختلاف نظر نشان میدهد نظام آفرینش پاسخ این پرسش سرنوشتساز را بهصورتی روشن در اختیار همگان نگذاشته و رسیدن به آن را در گرو کسب آگاهیهایی بیشتر قرار داده است. اطلاعات لازم در این زمینه را باید با جستجو در گنجینهٔ دانش بشری بهدست آورد و از هر نکتهٔ مفید و آموزندهای که دیگران در این باره ارائه کردهاند، بهره برد.
در این بررسی، نخستین نکتهای که توجه هر جستجوگری را به خود جلب میکند، گزارشها و باورهای مشهوری است دربارهٔ افرادی خاص که خود را پیامبر خدا و دریافتکنندهٔ پاسخ او به پرسشهای بنیادین زندگی معرفی کردهاند. این ادعا به حدی بزرگ و مهم است که کمترین احتمال درست بودنش را نمیتوان نادیده گرفت و از کنارش بیاعتنا گذشت.
توضیحات بیشتر
۱۶ـ چگونه تشخیص دهیم یک مدعی واقعاً پیامبر خداست؟
در طول تاریخ افراد فراوانی خود را پیامبر خدا معرفی کرده و مدعی دریافت پیامهایی مهم و سرنوشتساز از سوی آفریدگار هستی بودهاند. با توجه به آنچه قبلاً دربارهٔ سخن خدا و احتمال پاسخ او به پرسشهای اساسی انسان بیان کردیم، نمیتوان بدون تحقیق و بررسی، همهٔ این ادعاها را دروغ و نادرست دانست و نسبت به آنها بیاعتنا بود.
ولی از سوی دیگر، احتمال فریبکاری و سوء استفاده نیز در اینگونه مسائل منتفی نیست و نباید چنین ادعای بزرگی را با زودباوری و بهسادگی از هر کسی پذیرفت. حتی درستکار و اخلاقمدار بودن مدعی پیامبری نیز برای اعتماد به سخن او کافی نیست؛ زیرا گذشته از امکان تظاهر به رفتارهای خوب، احتمال توهم نیز در این زمینه وجود دارد.
راه حل و معیاری که معمولاً برای تشخیص پیامبران واقعی مطرح میشود، توانایی آوردن معجزه است و پیروان هر یک از ادیان، معجزات گوناگونی را برای پیامبرشان نقل میکنند و آن را دلیل حقانیت او میدانند؛ ولی اکنون نه راهی برای بررسی بیطرفانهٔ آنها وجود دارد و نه اثری از گزارشهای مستقل و متواتر تاریخی در این زمینه یافت میشود.
اما آیا اگر امروز کسی ادعا کند پیامبر خداست، همین که کاری خارقالعاده را بهعنوان معجزه ارائه دهد و دیگران توان آوردن شبیه آن را نداشته باشند، باید سخنان او را پیام خدا دانست؟ حتی پیروان ادیانی که دلیل حقانیت پیامبر خود را معجزه میدانند، معمولاً به این پرسش پاسخ منفی میدهند و در چنین موقعیتی بر معیارهای مهمتری تأکید میکنند.
توضیحات بیشتر
ولی از سوی دیگر، احتمال فریبکاری و سوء استفاده نیز در اینگونه مسائل منتفی نیست و نباید چنین ادعای بزرگی را با زودباوری و بهسادگی از هر کسی پذیرفت. حتی درستکار و اخلاقمدار بودن مدعی پیامبری نیز برای اعتماد به سخن او کافی نیست؛ زیرا گذشته از امکان تظاهر به رفتارهای خوب، احتمال توهم نیز در این زمینه وجود دارد.
راه حل و معیاری که معمولاً برای تشخیص پیامبران واقعی مطرح میشود، توانایی آوردن معجزه است و پیروان هر یک از ادیان، معجزات گوناگونی را برای پیامبرشان نقل میکنند و آن را دلیل حقانیت او میدانند؛ ولی اکنون نه راهی برای بررسی بیطرفانهٔ آنها وجود دارد و نه اثری از گزارشهای مستقل و متواتر تاریخی در این زمینه یافت میشود.
اما آیا اگر امروز کسی ادعا کند پیامبر خداست، همین که کاری خارقالعاده را بهعنوان معجزه ارائه دهد و دیگران توان آوردن شبیه آن را نداشته باشند، باید سخنان او را پیام خدا دانست؟ حتی پیروان ادیانی که دلیل حقانیت پیامبر خود را معجزه میدانند، معمولاً به این پرسش پاسخ منفی میدهند و در چنین موقعیتی بر معیارهای مهمتری تأکید میکنند.
توضیحات بیشتر
۱۷ـ آیا انجام معجزه برای اثبات پیامبر بودن مدعی نبوت کافی است؟
باور پیروان ادیان آسمانی به معجزات پیامبران و پیشوایان خود، قابل درک و شایستهٔ احترام است. زیرا کسی که به خدایی با قدرت و علم بیانتها ایمان داشته باشد، انجام کارهایی فراتر از توان عادی بشر و قوانین شناختهشدهٔ طبیعی را برای او یا نمایندگانش کاملاً ممکن میداند و وجود نیروهایی ناشناخته و برتر را در تضاد با عقلانیت و مخالف علم و دانش نمیبیند.
اما کسی که هنوز در حال بررسی است و پیشفرضهای مقبول مؤمنان را پیشاپیش، نپذیرفته است، حتی اگر کاری خارقالعاده را از فردی که مدعی پیامبری است مشاهده کند، حق دارد احتمالاتی چون جادو، فریب، دست داشتن نیروهای شیطانی و مانند آن را منتفی نداند و معجزه را معیاری مناسب یا لازم برای تصدی چنین جایگاهی بهشمار نیاورد.
تاریخ و آموزههای ادیان بزرگی که خود را به پیامآورانی از سوی خدا منتسب کردهاند نیز همین نکته را تأیید میکند و نشان میدهد تقریباً هیچیک از یاران وفادار این پیامبران، صرفاً با مشاهدهٔ معجزه ایمان نیاوردهاند و بیشترین پیمانشکنیها و بهانهجوییها در برابر پیشوایان دین را کسانی انجام دادهاند که از نزدیک شاهد شگفتانگیزترین معجزات بودهاند.
با بررسی این متون مذهبی در مییابیم حتی مکاتبی که بر باور به معجزه تأکید دارند، هدف از ارائهٔ این امور خارقالعاده را اطمینان بخشیدن به مؤمنان و اتمام حجت با دشمنانی میدانند که قبلاً با معیاری دیگر به حقانیت فرستادهٔ خدا پی برده بودهاند؛ پس لازم است همان معیار اصلی را شناسایی و ارزش و اعتبارش را با نگاهی بیطرفانه ارزیابی کنیم.
توضیحات بیشتر
اما کسی که هنوز در حال بررسی است و پیشفرضهای مقبول مؤمنان را پیشاپیش، نپذیرفته است، حتی اگر کاری خارقالعاده را از فردی که مدعی پیامبری است مشاهده کند، حق دارد احتمالاتی چون جادو، فریب، دست داشتن نیروهای شیطانی و مانند آن را منتفی نداند و معجزه را معیاری مناسب یا لازم برای تصدی چنین جایگاهی بهشمار نیاورد.
تاریخ و آموزههای ادیان بزرگی که خود را به پیامآورانی از سوی خدا منتسب کردهاند نیز همین نکته را تأیید میکند و نشان میدهد تقریباً هیچیک از یاران وفادار این پیامبران، صرفاً با مشاهدهٔ معجزه ایمان نیاوردهاند و بیشترین پیمانشکنیها و بهانهجوییها در برابر پیشوایان دین را کسانی انجام دادهاند که از نزدیک شاهد شگفتانگیزترین معجزات بودهاند.
با بررسی این متون مذهبی در مییابیم حتی مکاتبی که بر باور به معجزه تأکید دارند، هدف از ارائهٔ این امور خارقالعاده را اطمینان بخشیدن به مؤمنان و اتمام حجت با دشمنانی میدانند که قبلاً با معیاری دیگر به حقانیت فرستادهٔ خدا پی برده بودهاند؛ پس لازم است همان معیار اصلی را شناسایی و ارزش و اعتبارش را با نگاهی بیطرفانه ارزیابی کنیم.
توضیحات بیشتر
می توانید مستقیما با امام جماعت بنیاد تماس بگیرید و سوالات شرعی خود را با ایشان در میان بگذارید و در اسرع وقت پاسخ بگیرید.
برای این منظور می توانید از طریق شماره 0734101111 در واتس اپ و تلگرام پیام ارسال و چت کنید.