پرسشها و پاسخهایی کوتاه دربارهٔ اسلام حقیقی
البته اگر منظور از چنین سؤالی این است که انسانیت و اخلاق اهمیت بیشتری دارد یا وابستگی به آیین و فرقهای خاص، قطعاً پاسخ این است که اخلاق و انسانیت را باید مهمتر بدانیم؛ ولی بهشرطی میتوانیم از اخلاقمداری خود مطمئن باشیم که علاوه بر اموری چون مهربانی و خوشرویی، در برابر حقایق مهمی که از آنها آگاه میشویم نیز تسلیم باشیم و هیچ حقیقتی را نادیده نگیریم. پس حتی اگر احتمال دهیم که خالق هستی برای ما برنامهای نجاتبخش در نظر گرفته و با این حال نسبت به آن بیتوجه باشیم، زشتترین بیاخلاقی را انجام دادهایم و از انسانیت دور شدهایم.
توضیحات بیشتر
در این شرایط نه کسی فرصت دارد به بررسی این همه مکتب بپردازد و نه اگر این مسیر را آغاز کند، پایانی برای بحث و جدلهای مرتبط با هر دلیل خواهد یافت؛ اما در همهٔ این استدلالها یک نکتهٔ مشترک وجود دارد که با دقت به آن میتوان بهترین مبنای زندگی را بهدست آورد:
تلاش همهٔ مکاتب برای هماهنگ نشان دادن خود با عقل و وجدان انسانی، قطعاً به این معناست که مبنایی بهتر و مطمئنتر از انسانیت، سراغ ندارند. پس چرا بهجای انتخاب اسامی گوناگون، انسانیت و عقلانیت را بهعنوان بهترین دین انتخاب نکنیم؟
توضیحات بیشتر
برای رهایی از این دام باید توجه داشت که تنها معیاری که میتواند پایه و مبنای تشخیص درست و غلط باشد، عقل و وجدان انسانی است و اگر آن را ناقص و غیر قابل اعتماد بدانیم، هیچ چیزی، از جمله موضوعاتی چون خدا و فرستادگانش، قابل بررسی و باورکردنی نخواهد بود.
حتی کسانی که از ناقص بودن عقل سخن میگویند نیز برای نشان دادن درستی ادعایشان استدلال عقلی میآورند و فراوانی خطا در اندیشههای بشر را دلیلی بر نامطمئن بودن عقل میدانند؛ غافل از اینکه وجود این اشتباهات، دلیلی بر ضرورت تکیه بهتر و بیشتر بر عقل است.
آنچه ناقص و محدود است، آگاهیهای ماست و تنها چاره برای بهدست آوردن اطلاعات درست، بهرهگیری از خرد انسانی برای شنیدن سخنان متفاوت و انتخاب بهترینها و شناسایی منابع مطمئن آگاهی و تبعیت از چیزی است که عقل، پیروی از آن را لازم میداند.
توضیحات بیشتر
عدهای گزارههای ناسازگار با باورهای دینی خود را خرافه میدانند؛ جماعتی هر چیزی را که در دسترس تجربه حسی نباشد با چوب خرافات میرانند؛ گروهی دیگر طرفداران هر مطلب عجیبی را خرافاتی مینامند و برخی خرافهپرستی را معادل پذیرش باورهای نادرست میدانند.
اما هیچیک از این تعاریف دقیق نیست. چرا که پیروان انحصارطلبانهترین مکاتب نیز ناچارند باورهایی متفاوت را بهرسمیت بشناسند. همانگونه که مادیگراترین افراد نیز واقعیتهایی را پذیرفتهاند که زمانی آن را نامعقول و عجیب و نادرست میدانستند.
همین نکته نشان میدهد خرافاتی بودن تعریفی جز اکتفا به برداشتها و دانستهها و بیتوجهی به نقدها و دلایل مخالف ندارد و کسی که به این راز پی برده باشد، عقلانیت را نه در دور بودن از خطا بلکه در تلاش برای بیشتر دانستن و بهتر زندگی کردن جستجو میکند.
توضیحات بیشتر
این دشواری وقتی بیشتر میشود که بدانیم تنها ایمان راسخ است که میتواند انسان را از سرگردانی در برابر انبوه اختلاف نظرها بیرون آورد و بدون جاذبهٔ شیفتگی و دلدادگی، همواره بار شک و تردید بر روح و روان آدمی سنگینی و حرکت او را کند میکند.
اگر چه در آرامشبخشی ایمان و شورآفرینی عشق تردیدی نیست و این همه خوبی را نباید نادیده گرفت، ولی توجه به فراوانی ایمانهای مخرّب و آسیب عشقهای کور، چارهای جز مقدّم و حاکم ساختن خرد انسانی بر هر حس و گرایشی باقی نمیگذارد.
راه نجات این است که ایمانِ بیقید و شرط را فقط شایستهٔ حقیقت مطلقی بدانیم که فعلاً در دسترس ما نیست؛ لذا اختلاف نظرها را به فرصتی برای حقطلبی و نزدیک شدن آن مقصود دلربا تبدیل و به چیزی که میفهمیم تکیه و در دیگر امور سکوت میکنیم.
توضیحات بیشتر
این در حالی است که خود این سخن، معیارهایی را که بر آن تأکید میکند، در بر ندارد. ایدهها و روشهایی که بسیاری از باورهای نادرست را کنار زد و پیشرفت و رفاه را برای انسانها به ارمغان آورد نیز اندیشههایی بیرون از چارچوب دانشهای تجربی بود.
پس مادی یا غیرمادی بودن یک موضوع، ملاک مناسبی برای ارزیابی آن نیست؛ بلکه مهم، استدلالی است که از یک دیدگاه، پشتیبانی و آن را نزد خرد جمعی پذیرفتنی میکند. لذا نادیده گرفتن امور ماورائی بدون بررسی دلایل آنها مبنایی جز ظاهربینی ندارد.
البته هر مسئلهای ارزش و اهمیت لازم برای بررسی و وقتگذاری را ندارد؛ ولی موضوعاتی چون پدیدآورندهٔ هستی، معنای زندگی و سرنوشت ابدی انسان، بهاندازهای سرنوشتسازند که عقل سلیم اجازه نادیده گرفتن کمترین احتمال دربارهٔ آنها را نمیدهد.
توضیحات بیشتر
اگرچه برهانهای متعددی برای تبیین این اندیشه ارائه شده و از استدلالهای فلسفی گرفته تا استناد به فطرت انسانی یا راهنمایی قدیسان را مبنای خداباوری دانستهاند، ولی مواجه شدن با نقد این دلایل، بحثها و ابهامهایی را پدید میآورد که بهآسانی پایان نمیپذیرد.
اما اگر بهجای جستجوی آفریدگاری انسانوار در کنار یا بالاتر از دیگر موجودات، به روشنترین حقیقتی که میشناسیم یعنی به مفهوم وجود و بینیاز بودنش از تکیهگاهی بیرون از خودش دقت کنیم، خدا را آشکارتر از هر چیزی همهجا و حتی در درونمان خواهیم یافت.
برای این منظور کافی است به بدیهی بودن این نکته توجه کنیم که مجموعهٔ در بر گیرندهٔ همهٔ واقعیتهای هستی، وجود و کمالاتش را از غیر خودش نمیگیرد و این خودکفایی جز با برخورداری از کمال بیانتها ممکن نیست؛ پس تردیدی در وجود حقیقتی بینیاز باقی نمیماند.
توضیحات بیشتر
اگرچه گرایش به خداپرستی بر اندیشهای روشن و مشترک میان انسانها استوار است که هر پدیدهای را به عاملی برتر وابسته میداند، ولی چون ذهن انسان به حقیقت نامحدودی که برتر از همهٔ پدیدههاست راه پیدا نمیکند، تصورات خود را بهجای او قرار میدهد.
خدایی که به دست آدمی یا در ذهن او ساخته شده باشد، حتی اگر با برترین کمالات توصیف شود، باز هم مخلوقی نیازمند در کنار دیگر موجودات است که به آنها شباهت دارد و خرافاتی چون تجسّد، حلول، خسته شدن یا همکار و فرزند داشتن را تحمل میکند.
دلایل منطقی خداباوری بیش از آنکه بر اثبات موجودی بهعنوان پدیدآورندهٔ جهان تأکید داشته باشد، اهل فکر را به نفی هر آنچه مصداقی برای تکیهگاه هستی دانسته شود فرا میخواند و توجهها را به غیر قابل وصف بودن این حقیقت انکار ناپذیر جلب میکند.
توضیحات بیشتر
از این زاویه به هر چیزی مینگریم، بهخاطر بهرهمند بودنش از هستی، آن را جلوهای از همان حقیقت بیانتها مییابیم، ولی بهخاطر محدود و نیازمند بودن همهٔ موجوداتی که میشناسیم، در یافتن شباهت یا تعریفی که روزنهای را برای شناخت تکیهگاه وجود بگشاید ناکام میمانیم.
وقتی چنین حقیقت غیر قابل شناخت و در عین حال، غیر قابل انکاری را خدا بنامیم، اگرچه خالقی نامشخص داریم، ولی همیشه، همهجا و پیش از هر چیزی حضورش را حس میکنیم و حتی احتمال نبودن یا شباهتش به معمار و صنعتگری که از آفریدهاش جدا شده باشد را نامعقول میدانیم.
چنین خدایی از همهٔ کمالات و خوبیهای هستی برخوردار است، زیرا تمام آن ویژگیها با تکیه بر او تحقق مییابد؛ ولی جنس خوبی و کمالش با آنچه میشناسیم تفاوت دارد. او یگانه است، چون نامحدود بودنش جایی برای غیر او باقی نمیگذارد؛ ولی یکی بودنش از جنس عدد و رقم نیست.
توضیحات بیشتر
با این حال، رنجآور بودن یک کار لزوماً بهمعنی نادرست بودن و نشاندهندهٔ نادانی یا ناتوانی انجامدهندهٔ آن نیست. زیرا هیچکس در درست بودن رفتاری دردناک، وقتی با هدف جلوگیری از رنجی بیشتر یا برای رسیدن به خیری ارزشمندتر انجام پذیرد، تردید ندارد.
اعتراضی که در برابر این استدلال مطرح میشود این است که شر رساندن اضطراری در جایی خوب است که امکان از بین بردن اساس رنج وجود نداشته باشد؛ ولی خدایی که دانا و توانای مطلق است، باید بتواند جهانی پدید آورد که خوبیهایش مستلزم این همه درد و بدی نباشد.
اما باید توجه داشت که ما از سویی با دلایلی منطقی به بینقص و دانا و توانا بودن خدا پی بردهایم و از سویی دیگر، دلیلی برای نفی این احتمال پیدا نمیکنیم که شاید خوبیهایی بینهایت ارزشمند در پیش باشد که جز با گذر از میان جهانی آمیخته با درد و رنج، دستیافتنی نیست.
توضیحات بیشتر
بر همین اساس با پیشرفت دانش و روشن شدن نقش فرایندهای طبیعی در این رخدادها، بهتدریج از قلمرو فرمانروایی مباحث الهیاتی کاسته شده و دامنهٔ قدرتنمایی علوم تجربی افزایش یافته است؛ تا جایی که بخش قابل توجهی از نسل جدید، کنار گذاشتن باورهای ماورائی را نشانهٔ رشد فکر و دانایی میدانند.
اما باید مراقب بود مخالفت با اندیشهای نادرست، ما را در دام خطایی دیگر گرفتار نکند. آری، خدای رخنهپوشی که فقط حفرههای دانش بشر را رفو میکند، خدایی موهوم و زاییدهٔ جهل است و باید دور افکنده شدنش را به فال نیک گرفت؛ اما
حقیقتی که با دلایل منطقی به وجودش پی بردیم، چنین خدایی نیست.
خدایی که او را بهعنوان تکیهگاه هستی و نه موجود یا عاملی در کنار دیگر عوامل تأثیرگذار گیتی شناختیم، خالق همهٔ علل پیدا و پنهان جهان است؛ لذا آشکار شدن رازهای طبیعت، نهتنها عرصه را بر او تنگ و وی را به عقبنشینی وادار نمیکند، بلکه گوشههایی دیگر از عظمت و علم بیپایانش را نمایان میسازد.
توضیحات بیشتر
اکنون با پیشرفت دانش و روشن شدن ابعاد شگفتانگیز کیهان، صاحبان این اندیشه با اعتماد به نفسی بیشتر، ناچیز بودن انسان و حتی سیاره و منظومهای که آدمی در آن زندگی میکند را شاهدی بر نامعقول بودن دخالت آفریدگار در امور موجودی میدانند که در نظام آفرینش، ذرهای نیز بهحساب نمیآید.
مشکل چنین تفکری این است که خدا را شخصی خاص و جدا از مخلوقات و همچون صنعتگر یا پادشاهی در نظر میگیرد که در آسمان یا موقعیتی فراتر از کیهان قرار گرفته و از آنجا بعضی چیزها را کوچک و برخی را بزرگ میبیند و بر همین اساس، احاطه و اهتمامش نسبت به کلیات بیش از جزئیات است.
ولی ما خدا را از تکیهگاه بودنش برای مجموعهٔ هستی شناختیم و چنین حقیقت نامحدودی، خرد و کلان و کلی و جزئی برایش یکسان و احاطهاش بر تکتک اجزای جهان بهگونهای است که گویا فقط همان یک مخلوق را آفریده و آنچنان در درون هر ذره حضور و جریان دارد که باید نامی فراتر از مداخله برایش پیدا کرد.
توضیحات بیشتر
این نگاه متفاوت و دقیق به ما کمک میکند تا در برخورد با پرسش مهمی که دربارهٔ امکان و چگونگی سخن گفتن خدا با انسان مطرح میشود، از موانعی که دخالت او در مخلوقات را عجیب و نامعقول جلوه میداد عبور کنیم و جهتگیری و برنامهٔ در نظر گرفتهشده برای هر موجود را پیامی از سوی خدا بدانیم.
با دقت در قوانین و سنتهای جهان و آنچه در طبع جمادات، غریزهٔ حیوانات و ساختار وجودی آدمی موجب راهیابی، بقا و تکامل آنها میشود به این نتیجه میرسیم که چنین ویژگیهایی بر اساس شعوری مرموز از درون هستی به این موجودات بخشیده میشود و ما همین عامل ناشناخته را خدا مینامیم.
از این منظر، گرایشها و احساسات متعالی انسان و ارزشهایی چون حقیقتجویی، انصاف و عدالت که همگان با هر نژاد و سلیقه و مرامی آن را در درون خود مییابند و بدون احساس نیاز به هیچ دلیلی محترمش میشمرند نیز سخن و پیام خداست و اعتبار و ضمانتش را از همین پشتوانهٔ محکم بهدست میآورد.
توضیحات بیشتر
ولی از میان مواهب فراوانی که در این نظام شگفتانگیز برای بقا و کمال آدمی در نظر گرفته شده، میل نامحدود به دانایی از مهمترین رهیافتهایی است که مسیر وی را از دیگر آفریدهها متمایز میسازد و علاوه بر ارتقای کیفیت زیست انسانی، پرسشهایی اساسی را دربارهٔ فلسفه و هدف زندگی در ذهن او ایجاد میکند.
ویژگی مهم دیگری که مسیری متفاوت را برای رشد انسان فراهم میآورد، اختیار و ارادهٔ آزاد او در انتخاب گزینههایی است که میتواند سرنوشتش را تغییر دهد و بهجای هدفی از قبل تعریفشده، این فرصت را در اختیار او بگذارد که خودش، والاترین اهداف، یا پستترین سرانجامها را برای خود، برگزیند و آیندهای متفاوت را رقم بزند.
پیشبینی این دو خصوصیت در ساختار وجودی انسان، پیامی روشن در بر دارد و نشان میدهد پدیدآورنده و تدبیرکنندهٔ هستی، کمال ما را در شناخت هر چه بیشتر حقیقت قرار داده و از ما خواسته است با تکیه بر اراده و اختیار خود، در جستجوی معرفت باشیم و با شناسایی هدف و معنای زندگی، برای نزدیکتر شدن به آن تلاش کنیم.
توضیحات بیشتر
اما آیا خدایی که چنین پرسش عمیقی را در دسترس اندیشهٔ ما قرار داده، پاسخش را نیز در اختیارمان گذاشته است؟ بررسی مکاتب گوناگون ما را به این نتیجه میرساند که راه حل مشترکی برای این معما وجود ندارد و هر یک برای زندگی اهدافی متفاوت مثل رنج یا لذت، آینده یا اکنون، خود یا دیگران، رهایی یا بندگی و دانایی یا سرگشتگی را مطرح کردهاند.
این ابهام و اختلاف نظر نشان میدهد نظام آفرینش پاسخ این پرسش سرنوشتساز را بهصورتی روشن در اختیار همگان نگذاشته و رسیدن به آن را در گرو کسب آگاهیهایی بیشتر قرار داده است. اطلاعات لازم در این زمینه را باید با جستجو در گنجینهٔ دانش بشری بهدست آورد و از هر نکتهٔ مفید و آموزندهای که دیگران در این باره ارائه کردهاند، بهره برد.
در این بررسی، نخستین نکتهای که توجه هر جستجوگری را به خود جلب میکند، گزارشها و باورهای مشهوری است دربارهٔ افرادی خاص که خود را پیامبر خدا و دریافتکنندهٔ پاسخ او به پرسشهای بنیادین زندگی معرفی کردهاند. این ادعا به حدی بزرگ و مهم است که کمترین احتمال درست بودنش را نمیتوان نادیده گرفت و از کنارش بیاعتنا گذشت.
توضیحات بیشتر
ولی از سوی دیگر، احتمال فریبکاری و سوء استفاده نیز در اینگونه مسائل منتفی نیست و نباید چنین ادعای بزرگی را با زودباوری و بهسادگی از هر کسی پذیرفت. حتی درستکار و اخلاقمدار بودن مدعی پیامبری نیز برای اعتماد به سخن او کافی نیست؛ زیرا گذشته از امکان تظاهر به رفتارهای خوب، احتمال توهم نیز در این زمینه وجود دارد.
راه حل و معیاری که معمولاً برای تشخیص پیامبران واقعی مطرح میشود، توانایی آوردن معجزه است و پیروان هر یک از ادیان، معجزات گوناگونی را برای پیامبرشان نقل میکنند و آن را دلیل حقانیت او میدانند؛ ولی اکنون نه راهی برای بررسی بیطرفانهٔ آنها وجود دارد و نه اثری از گزارشهای مستقل و متواتر تاریخی در این زمینه یافت میشود.
اما آیا اگر امروز کسی ادعا کند پیامبر خداست، همین که کاری خارقالعاده را بهعنوان معجزه ارائه دهد و دیگران توان آوردن شبیه آن را نداشته باشند، باید سخنان او را پیام خدا دانست؟ حتی پیروان ادیانی که دلیل حقانیت پیامبر خود را معجزه میدانند، معمولاً به این پرسش پاسخ منفی میدهند و در چنین موقعیتی بر معیارهای مهمتری تأکید میکنند.
توضیحات بیشتر
اما کسی که هنوز در حال بررسی است و پیشفرضهای مقبول مؤمنان را پیشاپیش، نپذیرفته است، حتی اگر کاری خارقالعاده را از فردی که مدعی پیامبری است مشاهده کند، حق دارد احتمالاتی چون جادو، فریب، دست داشتن نیروهای شیطانی و مانند آن را منتفی نداند و معجزه را معیاری مناسب یا لازم برای تصدی چنین جایگاهی بهشمار نیاورد.
تاریخ و آموزههای ادیان بزرگی که خود را به پیامآورانی از سوی خدا منتسب کردهاند نیز همین نکته را تأیید میکند و نشان میدهد تقریباً هیچیک از یاران وفادار این پیامبران، صرفاً با مشاهدهٔ معجزه ایمان نیاوردهاند و بیشترین پیمانشکنیها و بهانهجوییها در برابر پیشوایان دین را کسانی انجام دادهاند که از نزدیک شاهد شگفتانگیزترین معجزات بودهاند.
با بررسی این متون مذهبی در مییابیم حتی مکاتبی که بر باور به معجزه تأکید دارند، هدف از ارائهٔ این امور خارقالعاده را اطمینان بخشیدن به مؤمنان و اتمام حجت با دشمنانی میدانند که قبلاً با معیاری دیگر به حقانیت فرستادهٔ خدا پی برده بودهاند؛ پس لازم است همان معیار اصلی را شناسایی و ارزش و اعتبارش را با نگاهی بیطرفانه ارزیابی کنیم.
توضیحات بیشتر
می توانید مستقیما با امام جماعت بنیاد تماس بگیرید و سوالات شرعی خود را با ایشان در میان بگذارید و در اسرع وقت پاسخ بگیرید.
برای این منظور می توانید از طریق شماره 0734101111 در واتس اپ و تلگرام پیام ارسال و چت کنید.